سلام...
خوشحالم ک برگشتم ب زندگی خوشحالم ک همه چی داره میفته رو روال...امروز با ی دوست ک مثل خودم تجربه طلاق رو داشت صحبت کردم...کلی اروم شدم و کمکم کرد...من از کاری ک کردم پشیمون نیستم...میخوام حسابی بچسبم ب زندگیم...
سلام...نمیدونم هنوز کسی این جا میاد و این مطالب رو میخونه یا نه ...من جدا شدم از همسرم...دوباره روحیه ام رو بدست اوردم و شدم همون پگاه سابق...خدارو شکر...هفت ماه نادیده گرفته شدم...هفت ماه تنها شدم ولی دوباره خدا دستم رو گرفت...خدایا من برای تو هستم...اونجوری ک دوس داری تربیتم کن...خدایا امتحان سختی بود...نمیدونم نمرم.چند میشه اما قول میدم از تجربیاتم استفاده کنم... خدارو شکر برای اینکه عقد بودم و وارد زندگی مشترک نشدم....خدارو شکر بخاطر همه چی
سلام...
چه روزای سنگینیه این روزا...دارم جدا میشم...خیلی احساس بدی دارم نه نسبت ب جدا شدنم نسبت ب حسم ...نسبت ب محبتی ک کردم و ب چشم نیومد...التماس میکردم ک باهام حرف بزن..یادته گفتی دیگ نیستم؟ته دلم خالی شد..یادته گفتی آقاجان خسته شدم؟یادته راحت میگفتی برو طلاقت رو بنویس؟وای ک دلم شکست...از شوهرم دلم شکست...فک میکردم شوهر ادم دوست ادمه..حرف منو میفهمه درکم میکنه..فک میکردم راحت میتونم باهاش دردل کنم و بگه بیا سرت رو بذار رو شونم و گریه کن نه اینکه بعدذا بزنه تو چشمم نه اینکه ناراحت بشه..فک میکردم از بس با عشق موهای سرم رو نوازش میکنه دیوونه میشم ولی دیدم نه....باید التماس کنم ک یکم دست میکشی تو موهام؟
من ک هیچ کاری براش نکردم..طوری نیست..من ادعایی ندارم ..هیچوقتم بلد نبودم از خودم بگم...نمیخوامم بگم...ایشالا تمام بشه..تو هم ارامش داشته باشی...
سلام...حال نوشتن ندارم..همین..برداشت آزاد...