تو هوای هم نفس می کشیم...

تو هوای هم نفس می کشیم...

من و آقامون بعد از کلللللیییی دشواریییییی 18 تیر 1393 به هم رسیدیم...میخوایم ماجراهامون و اینجا بنویسیم...
تو هوای هم نفس می کشیم...

تو هوای هم نفس می کشیم...

من و آقامون بعد از کلللللیییی دشواریییییی 18 تیر 1393 به هم رسیدیم...میخوایم ماجراهامون و اینجا بنویسیم...

سلام... چقد خوشحال شدم اومده بودین ب وبم سر زدین...فردا ب امید خدا بعد کلاس میرم.ب دیدار همسر...ساعت یک و نیم بلیط دارم...خیلی خسته میشه تو اتوبوس ولی خب می ارزه...دل تو دلم نیست...تقریبا همه کارامو کردم...ساک هم جمع کردم...هم اتاقیم موهامو گیس کرده...خوشمل شدم...کاش آقامون بود ذوق میکرد...وای دیشب تولد بود واسه متولدین آبان و زمستان...منم بودم...وای چقد قر ریختیم و خندیدیم...کلیی واسه ما عروسا شعر خوند خانومه...ژله خوردیم با کیک و شربت..فشفشه هم بود تازشم ...منم خومشل کرده بودم عکسمو فرستادم واسه شوهری...گفت خومشل شدی و ذوق کرد. .گفت عروسکی شده بودی..همه میپرسیدن چ رنگ.مویی زدی و کلی تعریف کردن...امروز واسه دوستم.موهاشو رنگ کردم وای انقد ذوق مرگ.شده بود...میکفت عالی شده ...انقد دوس دارم آرایشگری کار کنم ...شوهری از صبح کلاس بود الانم شرکته ...منم خواب خوابم...دلم میخواد باهم بحرفیم...

نظرات 1 + ارسال نظر
مهتاب جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 00:23 http://Fama-Love.blogfa.com

مرسی برا سرزدنت
ایشالا ک خوشبخت باشین

سلام...مرسی خانوم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.